How certain are you, Mother!
That this black garment,
barefoot, and trembling, leading the funeral procession,
as if floating on air,
will end up in the graveyard?
Mother,
I tell you, stop your weeping,
not because I fear the sky will collapse,
no,
this anthem
has for a thousand years risen on headless necks,
and on heavy crosses,
that remained standing,
crosses that stretched their height and bore more fruit.
How long, and where, and which storyteller
will tell the story to a child in this sequence!
To a child, born of slavery and captivity?
To a slave of a merchant in Venice,
to a slave girl of a silk weaver in China,
a child, son of slavery and father of freedom,
daughter of slavery and mother of freedom.
I will write poetry with one hand, and hold a weapon in the other,
and I will sing the notes of a song that will rise like a fountain to the sky,
and I will become like a cloud covering the face of the world,
and like rain falling everywhere,
I will sing your words, O song of freedom,
even if it costs me an arrow lodged in my throat,
and an axe falling on my fingers,
I will sing your words, O Freedom,
O song of blood.
Arabic Translation
كم أنت واثقٌة (يا أمي)
أن هذا اللباس الأسود
حافي القدمين، و مضطربًا يتقدم موكب النعش
كأنه طافٍ على الهواء
ستكون نهايته المقبرة؟
يا أمي
أقول لك، كُفي عن النحيب
ليس لأنني أخشى إنهيار السماء
لا
هذا النشيد
ظل ألف عامٍ يرتقي على الأعناق التي بلا رؤوس،
وعلى صلبانٍ ثقيلة
بَقيت مُنتصبة
صلبانٌ مدت قامتها، وأعطت ثِمارًا أكثر
كم هي المدة، و أين؟، وأي راوٍ
سيحكي القصة لطفلٍ بهذا التسلسل!
لطفلٍ، سيولد من أصل العبودية والأسر؟
لعبد تاجرٍ في البندقية
لجارية نسّاج حريرٍ في الصين
طفلٌ، ابن العبودية وأب الحرية
إبنة العبودية وأم الحرية
سأكتب شعراً بيدي، وأمسك ألة باليد الاخرى
و سأصدح بنغمات أُغنيةٍ سترتفع كالنافورةٍ إلى الاعلى
وسأصبح كأني سحابةٍ أغطي وجه العالم
وكمطرٍ يهطل في جميع الأرجاء
سأصدح بكلماتك، يا أغنية الحرية
ولو كلفني ذلك سهمًا يستقر في حنجرتي
وفأسًا تهوي على أصابعي
سأصدح بكلماتك، يا ايتها الحرية
يا أغنية الدم
Persian Poem
چقدر شک نداری
که این پیراهن سیاه
که پابرهنه و سراسیمه پیشاپیش قافلهی تابوت
روی هوا راه میرود
راه قبرستان را پیدا خواهد کرد
هی مادر
به تو میگویم اینقدر ضجه نزن
نه فکر کنی که از پایین آمدن آسمان میترسم
نه
این آواز
هزار سال است که روی گردنهای بی سر
و صلیبهای سنگین
آن بالا مانده است
صلیبهایی که هی قد کشیدهاند و هی میوه دادهاند
تا کی کجا کدام قصهگو
دنبالهی داستان را برای کودکی روایت کند
که از پیوند بردگی و اسارت به دنیا خواهد آمد
بردهی بازرگانی در ونیز
کنیز پیلهوری در چین
کودکی پسر بردگی و پدر آزادی
دختر بردگی و مادر آزادی
با غزلی در یک دست و سازی در دست دیگر
و زمزمهگر ترانهای که چون فوارهای بلند خواهد شد
چون ابری بر سر جهان خواهم ایستاد
و چون بارانی بر سراسر جهان
تو را سر میدهم ای ترانه آزادی
به بهای تیری که بر گلویم مینشیند
و تبری که بر انگشتانم
تو را سر میدهم ای آزادی
ای ترانهی خونین
Discover more from Garden of Translation
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
 
			 
			 
			 
			