When something happens, I’m overwhelmed with tears
And when your voice is absent, my heart is filled with sorrow for the whole universe
(Without you) my moments are filled with worry about you within me
And when the dew settles on my sweet-scented flowers
Without you, my nights are filled with heart-wrenching longing
And I drown in your profound silence
And in the midst of moments of fear, I see only your phantom
Perhaps the fear and anxiety will fade from my memory
And perhaps you will utter my name from behind the window curtain
At the height of tragedy, I search for peace
How can I shake off the weight of this anxiety?
From the depths of moments as dark as the grave, I cry out for you to reach out to me with longing from your hands
Even with this distance, I still caress and cherish you
Without you, my nights are filled with heart-wrenching longing
And I drown in your profound silence
And in the midst of moments of fear, I see only your phantom
Perhaps the fear and anxiety will fade from my memory
And perhaps you will utter my name from behind the window curtain
Arabic Translation
عندما يحصل شيء، يغمرني البكاء
وحين يغيب صوتك، يضيق قلبي بالحزن من الكون بأسره
(بدونك) تمتلئ لحظاتي بالقلق عليك في داخلي
وحين يَرقد الندى على أزهاري ذات الروائح اللطيفة
بدونك، تمتلئ لياليَّ بحنين يَعتصر القَلب
وأغرق في صمتك العميق
وفي خضم لحظات الخوف، لا أرى سوى طيفك
لعل الخوف والقلق يتلاشى من ذاكرتي
ولعلك تنطق باسمي، من وراء ستار النافذةِ
في قمة المأساة، أفتش عن سكون لي
كيف لي أن أنفض عن نفسي وطأة هذا القَلق؟
من أعماق لحظات كظُلمة القبر، أصرخ لكي تمدني بشوق من يديك
حتى بوجود هذا البعد كذلك ألاطفك وأداعبك
بدونك، تمتلئ لياليَّ بحنين يعتصر القلب
وأغرق في صمتك العميق
وفي خضم لحظات الخوف، لا أرى سوى طيفكَ
لعل الخوف والقلق يتلاشى من ذاكرتي
ولعلك تنطق باسمي، من وراء ستار النافذةِ
Persian Lyrics
تو گیر و داره حادثه وقتی که از گریه پرم
وقتی که بیصدای تو از کل دنیا دلخورم
وقتی تموم لحظههام لبریز از دلواپسی
وقتی که شبنم میشینه رو گلدونای عطرسی
وقتی که بیتو هر شبم از حس دلتنگی پره
پر میشم از سکوت تو
تو لحظههای دلهره فقط به تو فکر میکنم
تا دلهره یادم بره
اسمی منو صدا بزن از پشت قاب پنجره
وقتی که تویه فاجعه دنبال یک ارامشم
چجوری میتونم از این دلواپسی رها بشم
از عمق لحظههای قبر دستاتو خواهش میکنم
حتی از این فاصله هم تو رو نوازش میکنم
وقتی که بیتو هر شبم از حس دلتنگی پره
پر میشم از سکوت تو
تو لحظههای دلهره فقط به تو فکر میکنم
تا دلهره یادم بره
اسمی منو صدا بزن از پشت قاب پنجره
As Standard
وقتی در میان حادثه از گریه پر هستم
وقتی که بیصدای تو از تمام دنیا دلخورم
وقتی تمام لحظههایم لبریز از دلواپسی است
وقتی که شبنم بر گلدانهای عطرسی مینشیند
وقتی که بیتو هر شبم از حس دلتنگی پر است
پر میشوم از سکوت تو
در لحظههای دلهره، تنها به تو میاندیشم
تا دلهره از یادم برود
نامم را صدا بزن از پشت قاب پنجره
وقتی که در فاجعه به دنبال آرامشی هستم
چگونه میتوانم از این دلواپسی رها شوم
از عمق لحظههای قبر، دستهایت را خواهش میکنم
حتی از این فاصله نیز تو را نوازش میکنم
وقتی که بیتو هر شبم از حس دلتنگی پر است
پر میشوم از سکوت تو
در لحظههای دلهره، تنها به تو میاندیشم
تا دلهره از یادم برود
نامم را صدا بزن از پشت قاب پنجره
دلهره: The heart trembling like a leaf in a storm, caught in a moment of fear or longing
لبریز: The heart as a cup overflowing with feelings, unable to hold them all
دلواپسی: The heart gazing back at a loved one, heavy with care and worry
Discover more from Garden of Translation
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
 
			 
			 
			 
			